"عبدالحسین شاه زید"

 

خواب عجیب همسر شهید همت قبل از ازدواج


ژیلا بدیهیان همسر سردار شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) در بخشی از کتاب «به مجنون گفتم زنده بمان» ماجرای خواستگاری و خواب عجیبی که قبل از ازدواج دیده است، را اینطور روایت می‌کند:

 

گفت: حالا با این حساب هم باز نمی‌خواهید با هم حرف بزنید؟

 

نمی‌دانست به دوستم چه چیزها که نگفته بودم؛ وقتی به جواب خواستگاری کسی گفت نه و او دو هفته بعد شهید شد؛ و حالا من در جای او بودم.

 

بر سر دو راهی که چه بگویم به ابراهیم. نمی‌دانست بارها خواب ابراهیم را دیده‌ام. نمی‌دانست خواب دیده‌ام ابراهیم رفته روی قله بلندی ایستاده دارد برای من خانه سفیدی می‌سازد. نمی‌دانست خواب دیده‌ام رفته‌ام توی ساختمانی سه طبقه، رفته‌ام طبقه سوم، دیدم ابراهیم توی اتاق نشسته است. دور تادور هم خانم‌هایی با چادرهای مشکی با روبنده نشسته‌اند.

 

گفتم: برادر همت! شما این‌جا چیکار می‌کنید؟

 

برگشت گفت: برادر همت اسم آن دنیای من بود. اسم این دنیای من عبدالحسین شاه زید است.

 

این را آن روزها به هیچ‌کس نگفتم. حتی به خود ابراهیم. بعدها، بعد از شهید شدنش، رفتم پیش آقایی تا خوابم را تعبیر کند. چیزی نمی‌گفت، یا شانه خالی می‌کرد.

 

گفتمابراهیم شهید شده است. خیالتان راحت باشد. شما تعبیرتان را بکنید.

 

نه خودم را معرفی کردم، نه او را، نه موقعیت هردومان را.

 

گفتعبدالحسین شاه زید یعنی ایشان مثل امام حسین به شهادت می‌رسند. مقامشان هم مثل زید است، فرمانده لشکر حضرت رسول.

 

همین‌طور هم بود. ابراهیم بی‌سر بود و آن روزها در مجنون فرمانده لشکر ۲۷ حضرت رسول.

 

همین خوابها بود که نگران‌ترم می‌کرد. برگشتم رفتم اصفهان، رفتم پیش حاج آقا صدیقین برای استخاره. آیه سیزدهم از سوره کهف آمد؛ با این معنی که: آنها به خدای خودشان ایمان آوردند و ما به لطف خاص خود مقام ایمان و هدایتشان را بیافزودیم.


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا