۲۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

کاش راهی بود ...

کاش راهی بود ...


شهید مهدی رجب بیگی


شهید مهدی رجب بیگی

از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم

و از سوی دیگر، باید شهید شویم تا آینده بماند!

هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند

و هم باید امروز بمانیم تا فردا شهید نشود!

عجب دردی!                                                  
کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم!!
آری، یاران همه به سوی مرگ رفته اند در حالی که نگران «فردا» بودند.

منبع : مشرق نیوز

شهید مهدی رجب بیگی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود که در ۵ مهر ۱۳۶۰، توسط مجاهدین خلق ترور شد .

مزار پاک ایشان در قطعه ۲۴ بهشت‌زهرای تهران ، ردیف ۹۷ شماره 4 می باشد .


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا



  • sardare kheybar
  • شنبه ۳۱ تیر ۹۶

یاد ...

قرار شبهای جمعه ...



باز آینه و آب و سینی چای و نبات

 باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات







مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا



  • sardare kheybar
  • پنجشنبه ۲۹ تیر ۹۶

شیخ الائمه ....


وصیت امام صادق (علیه السلام) در لحظات شهادت :


«انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّابالصلاة»
«بدرستیکه شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد».
(سفینة البحار جلد /2 ص/19)

 

گویم ز امام صادق این طرفه حدیث  

تا شیعه او به لوح دل بنگارد

فرمود که برشفاعت ما نرسد    

هر کس که نماز را سبک بشمارد



مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶

او را نمی شناختیم ...


شهید حسین خرازی

آن شب به سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند ولی ما او را نمی شناختیم .

هنگام خواب گفتیم: «پتو نداریم!»

او گفت: «ایرادی ندارد.»

یک برزنت زیر خود انداخت و خوابید .

صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد و گفت: «برادر خرازی شما جلو بایستید.»

و ما آنوقت تازه او را شناختیم.

منبع : کتاب خرازی               


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • يكشنبه ۲۵ تیر ۹۶

وضو ...


شهید محمدرضا میدان دار

نوجوانی شهید محمدرضا میدان دار

آخر شب بود.          

نشسته بود لب حوض داشت وضو می گرفت .

مادر بهش گفت: پسرم، تو که همیشه نمازت رو اول وقت می خوندی، چی شد که ...؟! البته ناراحت نباش، حتما کار داشتی که تا حالا نمازت عقب افتاده.

محمدرضا لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید، گفت: «الهی قربونت برم مادر! نمازم رو سر وقت، مسجد خوندم. دارم تجدید وضو می کنم تا با وضو بخوابم؛ شنیدم هر کس قبل از خواب وضو بگیره و با وضو بخوابه، ملائکه تا صبح براش عبادت می نویسن.» 

منبع : کتاب دوران طلایی به نقل از مجموعه همکلاسی آسمانی

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • جمعه ۲۳ تیر ۹۶

قرار شب های جمعه ...


شب جمعه نوشت ...


باز آینه و آب و سینی چای و نبات


 باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات


شهدای گمنام


شهدای گمنام1


شهدای گمنام2

شهید زین الدین:   


هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کردید


آنها شما را نزد اباعبدالله (علیه السلام) یاد میکنند....




مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا




  • sardare kheybar
  • پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶

تبلیغ تصویر امام در حج توسط حاج همت





تبلیغ تصویر امام در حج توسط حاج همت

به گزارش تهران پرس در پاییز 1360، با مساعدت سردار شهید محمد بروجردی، شماری از فرماندهان نواحی سپاه منطقه هفت کشوری جهت اعزام به زیارت بیت‌الله الحرام، گزینش و به این سفر معنوی، فرستاده شدند. از جمله ایشان، محمدابراهیم همت، فرمانده سپاه ناحیه پاوه، احمد متوسلیان، فرمانده سپاه ناحیه مریوان، محمود شهبازی، فرمانده سپاه استان همدان را می‌توان نام برد. سفر حج تمتع سال 1360، برای همت و یاران همسفرش، سراسر با ماجرا و خاطره، همراه بود.
 
در مراجعت از این سفر، احمد متوسلیان با اشاره به یکی از حوادث جالب و شیرینی که حاصل تیزهوشی همت به شمار می‌رفت، به یکی از هم‌رزمانش گفته بود: «من خیال می‌کردم خودم آدم جسوری هستم، اما حاج همت پاک روی دست ما زده بود. روز تظاهرات حاجیان ایرانی در مکه، او یک سری از این تصاویر کوچک برچسب‌دار حضرت امام را توی جیب دشداشه خودش مخفی کرده بود. هر چند لحظه یک بار، کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می‌کرد و در حالی که برچسب را کف دست‌اش مخفی کرده بود، به طرف مأمورین پلیس سعودی می‌رفت، دست در گردن آنها انداخت و با آنها معانقه می‌کرد.
 
ناغافل می‌دیدی صدای خنده جمعیت بلند شده! نگو معانقه کردن برای حاج همت، بهانه‌ای بود تا بتواند خیلی راحت، تصویر حضرت امام را به پشت کلاه کاسکت سفید رنگ مأمورین پلیس سعودی بچسباند! پلیس‌های بینوا هم که از علت خنده شدید مردم بی‌خبر بودند، دایم به آنها چشم غره می‌رفتند.
 
آن روز، با این ترفند زیرکانه حاج همت، حدود 50 ـ 60 نفر از مأمورین قلدر سعودی، ناخواسته و ندانسته، به توفیق تبلیغ تصویری حضرت امام مفتخر شدند!».
 
همت، متوسلیان و شهبازی، هنگامی که به ایران بازگشتند، هیچ‌گونه سوغاتی‌ایی به همراه نیاورده بودند. حسین شریعتمداری، یکی از همراهان این کاروان می‌گوید: «زمانی که به ایران رسیدیم، هر کدام از ما، جز یک ساک دستی کوچک، چیز دیگری به همراه نداشتیم. در فرودگاه، وقتی مأمور کنترل اثاثیه، ساک‌ها را وارسی می‌کرد، گفت: بقیه اثاثیه؟ گفتیم: بقیه ندارد. پرسید: سپاهی هستید؟ گفتیم: بله».
 
همت به محض مراجعت از مکه، ابتدا به زادگاهش، شهرضا رفت. پدرش می‌گوید: «... حاجی نزدیک صبح به شهرضا رسید. اهل خانه همگی خوشحال شدند. حاجی از آنها خواست سر و صدا نکنند، مبادا مزاحم خواب همسایه‌ها بشوند. او فقط یک ساک دستی کوچک داشت. فردای آن روز، به اصرار مادرش و من، گوسفندی خریدیم و سر بریدیم. حاجی رفت و سفارش پنجاه عدد نان داد و ظهر تمام بچه‌های سپاه و دانش‌آموزانی را که قبلاً سر کلاس او بودند به ضیافت ولیمه دعوت کرد. نزدیک ظهر، خودش رفت و هر فقیری را که دید، به خانه آورد و به او ناهار داد. این شد ولیمه حاجی!».
تبلیغ تصویر امام در حج توسط حاج همت + عکس
منبع

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • چهارشنبه ۲۱ تیر ۹۶

روز عفاف و حجاب

به بهانه روز حجاب و عفاف











مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا


  • sardare kheybar
  • سه شنبه ۲۰ تیر ۹۶

کمک به محرومان ...

شهید بابا ساعی

آقا بابا خودش از خانواده فقیر و نسبتا محرومی بود و طعم فقر را چشیده بود. برای همین در تمام زندگی خویش از کمک به مستمندان مضایقه نداشت.

حتی زمانی که خودش نیاز مالی داشت باز هم به کمک محرومان می شتافت... وقتی منطقه بود، همسرش مقداری از پول حقوقش را پس انداز کرد.

وقتی بابا از منطقه برگشت و از موضوع مطلع شد گفت دفترچه حساب را به من بدهید، کار دارم. خانواده اش بعدها فهمیدند که همه آن پول را برده و بین نیازمندان تقسیم کرده است! 
منبع : هفته نامه یالثارات الحسین علیه السلام، شماره 627


سروده ای از شهید بابا ساعی

شهید بابا ساعی یکی از نیروهای پر توان و از دوستان نزدیک شهیدان باکری بود. وی با اینکه تحصیلات آکادمیک نداشت اما دروس حوزوی را خوانده و مطالعه بسیار می نمود. در ضمن اشعار زیبایی از خود بجای نهاده که یکی از آنها را در ذیل از نظر می گذرانید. شهید بابا ساعی فرمانده سرافراز تیپ حضرت ابوالفضل (علیه السلام)  لشکر 31 عاشورا بود.

                                      

صنما سوز غمت سازش جان است هنوز 

طبع بی مهری از آن روی عیان است هنوز 

سال ها رفت از آن تیر نگاهی که زدی 

در دلم سوزش زخم تو نهان است هنوز 

دل که می گفت تو باز آیی و دادم برسی 

همچنان این سخنش ورد زبان است هنوز 

خون عاشق که ازل ریختی از فرط غرور 

لعل نوشین تو آغشته به آن است هنوز 

هردم آیی و به صد ناز ز پیشم گذری 

قد رعنای توام سرو روان است هنوز 

آنچه از حسن تو گفتم و بگویم همه جا 

لیک وصف تو مرا ذکر و بیان است هنوز 

ای که ترسایی و زنار به بستی کمرم 

شیخ صنعان تو در دشت شبان است هنوز 

باز یاب آن سر شوریده که از درد فراق 

هر دم از دیده سرشکش که روان است هنوز 

باز «ساعی» سخن عشق برآورد زبان 

راست است این سخن اش سازش جان است هنوز

منبع

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا



  • sardare kheybar
  • سه شنبه ۲۰ تیر ۹۶

دوری از هدف ...

شهید علیرضا کریمی

شهید علیرضا کریمی

دوران پس از پیروزی انقلاب، مسجد محل مرکز فعالیت های گروهای سیاسی بود .

طرفداران و مخالفان همدیگر را مورد هجوم تبلیغاتی قرار می دادند .

هر روز بحث و جدل داشتند .

از ویژگیهای علیرضا این بود که وارد این بازیهای سیاسی نمی شد . بعد از ماجرای بنی صدر بود که روزی بچه ها بحث شان طول کشید .

علیرضا، گوشه ای ایستاده بود و با حالت خاصی به بچه ها نگاه می کرد . انگار داشت با نگاهش برای آنها تاسف می خورد .

یکی از بچه ها از او پرسید: چیزی شده؟

علیرضا گفت آخه سر چی دارید بحث می کنید؟ خدا به ما ولایت فقیه داده، ما باید پشت سر رهبر باشیم. هر چی ایشون گفت اطاعت کنیم.

این بازیهای سیاسی بد نیست اما زیاد به این مسائل پرداختن باعث دوری از هدف می شه .

مگر نشنیدید امام فرمودند: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد؟

 
منبع : هفته نامه یالثارات الحسین علیه السلام، شماره 631


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا


  • sardare kheybar
  • يكشنبه ۱۸ تیر ۹۶
تقدیم به سردار خیبر

"حاج محمد ابراهیم همت"

همتی بود در آن همت مردانه تو

عزتی بود در آن عزم شجاعانه تو

کرد ثابت به همه عشق حسینی تو را

ترک سر کردن تو ، رفتن جانانه تو