۲۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

دوست دارم گمنام بمانم ...

شهید علی بازیار

در یکى از شبهاى بسیار سرد و تاریک که بر فراز تپه‏اى به نام کماجر، مشرف بر نوسود از توابع شهرستان پاوه بودم - نزدیک شهر طویله عراق - بعد از پایان دو ساعت نگهبانى به طرف سنگر استراحت بر مى‏گشتم و مسیرم از کنار سنگر فرماندهىِ تپه بود.


ناگهان چشمم به فردى افتاد که در گوشه‏اى تاریک بیرون از سنگر ایستاده بود. دقت کردم، فهمیدم بی‏سیم چى است. او مشغول نماز شب بود، آن هم در شبى که نفس آدمى از سرما بند مى ‏آمد.

بى سیم چى، برادرى طلبه از کازرون به نام على بازیار بود. بعد از پایان جنگ، تصویر او را در روزنامه جمهورى دیدم. مفقود الجسد شده بود. وصیت نامه‏اش کنار عکسش به چاپ رسیده بود.


در وصیت نامه‏اش خواندم که دوست دارد گمنام بماند. و چه خوب دعایش به اجابت رسید .


منبع : گذرگاه عشق، محمود محیط، نور باران ، ص 29 و
30


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • شنبه ۱۰ تیر ۹۶

رئیس بازی ...


شهید زین الدین

( سلفی شهید زین الدین با دخترش )


شهید مهدی زین الدین

از رئیس بازى بعضى بالادستى ها دل خور بود.
مى گفت «مى گن تهران جلسه است. ده پانزده نفر کارهامونو تعطیل مى کنیم مى آییم. سیزده چهارده ساعت راه، براى یک جلسه ى دو ساعته
; آخرشم هیچى. شما یکى دو نفرید. به خودتون زحمت بدین، بیاین منطقه، جلسه بگذارین.»

منبع : برگرفته از مجموعه کتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • جمعه ۹ تیر ۹۶

شهید بهشتی ...




سالروز شهادت مظلومانه ایت الله دکتر بهشتی و 72تن از یاران امام خمینی(ره) با انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی(1360ش) گرامی باد .

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • چهارشنبه ۷ تیر ۹۶

الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا هَدَانَا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلَى مَا أَوْلانَا


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • يكشنبه ۴ تیر ۹۶

القدس لنا


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • پنجشنبه ۱ تیر ۹۶

خدمت‌، خدمت است‌ .



پدرش مخالف ورود علی به ارتش بود و دوست داشت تمام دارائی مان را بفروشیم و برایش هزینه کنیم تا او در رشته ریاضی تحصیل کند، چون ریاضی‌اش بسیار خوب بود.

پدر برای‌اینکه خودش نظامی بود و از این شهر به آن شهر می‌رفت و سختی‌های زیادی می‌کشید‌، نمی‌خواست فرزندش هم همان راه را ادامه بدهد، ولی شهید بسیار به ورود به ارتش و تحصیل دردانشکده افسری علاقه داشت‌. بچه‌تر که بود، به پدرش در اواخر دوره خدمت پدرش در ارتش‌، یک جفت چکمه نظامی داده بودند.

علی همان زمان گفت: این‌چکمه‌ها را برای من نگه دارید. و به این شکل اعلام علاقه کرد‌، می‌گفت‌: پدر! خدمت‌، خدمت است‌، حال می‌خواهد در ارتش باشد یا جای دیگر. هیچ فرقی ندارد در کجا باشیم و خدمت کنیم‌. دوست نداشت کسی عیب ارتش را بگوید و بدگویی کند و آنها را از این کار نهی می‌کرد.آن زمان همسایه‌ای داشتیم که از ارتش بدگویی می کرد. می‌گفت‌: آقای عزیز! این حرف‌ها را نزنید. هرچه باشد ارتش مملکت ماست‌.

ما باید آبادش کنیم و به آن خدمت کنیم‌. از ویژگی‌های او، ‌نظم عجیب و حساس بودن به ‌کارهایش بود. خود را مسئول و موظف به انجام کارها و وعده‌هایش می‌دانست. 
منبع : شاهد یاران / روایت مادرش

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • پنجشنبه ۱ تیر ۹۶
تقدیم به سردار خیبر

"حاج محمد ابراهیم همت"

همتی بود در آن همت مردانه تو

عزتی بود در آن عزم شجاعانه تو

کرد ثابت به همه عشق حسینی تو را

ترک سر کردن تو ، رفتن جانانه تو