شاید پست آخر ...


علی عسگری


ابتدا آغاز دهه کرامت ، ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و روز دختر را تبریک میگویم .


شهید مدافع حرم علی عسگری

امام جماعت حرم حضرت رقیه(سلام الله علیها) نقل می کند :

سه روز قبل از شهادت شهید عسگری با چند تن از مجاهدین لبنانی پیش ما آمدند .

به او گفتم آقای عسگری چند ماه است که سوریه هستی یک سفر به ایران برو سری به خانواده و پدر ومادرت بزن .

شهید عسگری با نگاه معنادار و لبخند ملایمی که بر چهره اش جاری بود جواب داد: آیا فکر می کنید من به اراده خودم به اینجا آمده ام؟

من مولایم امام حسین (علیه السلام) را در خواب دیدم حکم جهاد در سوریه به من داده و نتیجه آن را هم که شهادت است به من وعده داده و بازگشتی در کار من نیست .


سنگ نوشته زیبای مزار شهید :

 


اما کلام آخر :

به خدا میخواستم بمانم و از شهدا برایتان بنویسم .

به عشق سردار خیبر ...

حتی شادتر و سرزنده تر از همیشه ...

گاهی دوست داری بمانی اما دلیل آمدنت ، دلیل رفتنت میشود ...

نمی دانم ! شاید خدا کمکم کرد و دوباره برگشتم ...

حلالم کنید و این حقیر را از دعای خیرتان فراموش نکنید .

عیدتان مبارک

یاعلی

  • sardare kheybar
  • دوشنبه ۲ مرداد ۹۶

با خنده گفت: نمى‏ روم ...



  شهید مصطفی چمران

دکتر چمران را که از اتاق عمل مى ‏آوردند، مى ‏خندید .

فکر مى‏ کردم که به تهران منتقل و تا مدتى راحت مى ‏شویم .

به او گفتم: مى ‏رویم؟                    
با خنده گفت: نمى ‏روم .

اگر بروم تهران، روحیه بچه‏ ها ضعیف مى ‏شود .

هنوز کار از دستم بر مى ‏آید، نمى ‏توانم بچه‏ ها را رها کنم، در تهران کارى ندارم.
حتى حاضر نبود در آن شرایط که پایش در گچ بود، کولر روشن کند .

خون ریزى داشت؛

اما در عین حال مى‏ گفت: چطور کولر روشن کنم، وقتى بچه‏ ها در جبهه زیر گرما مى ‏جنگند؟
منبع : راوى: مرتضى اللَّه اکبرى،

ر. ک: عطش (ویژه نامه یادیاران)، 30 /3/ 81، ص 24

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا


  • sardare kheybar
  • يكشنبه ۱ مرداد ۹۶

کاش راهی بود ...

کاش راهی بود ...


شهید مهدی رجب بیگی


شهید مهدی رجب بیگی

از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم

و از سوی دیگر، باید شهید شویم تا آینده بماند!

هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند

و هم باید امروز بمانیم تا فردا شهید نشود!

عجب دردی!                                                  
کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم!!
آری، یاران همه به سوی مرگ رفته اند در حالی که نگران «فردا» بودند.

منبع : مشرق نیوز

شهید مهدی رجب بیگی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود که در ۵ مهر ۱۳۶۰، توسط مجاهدین خلق ترور شد .

مزار پاک ایشان در قطعه ۲۴ بهشت‌زهرای تهران ، ردیف ۹۷ شماره 4 می باشد .


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا



  • sardare kheybar
  • شنبه ۳۱ تیر ۹۶

یاد ...

قرار شبهای جمعه ...



باز آینه و آب و سینی چای و نبات

 باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات







مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا



  • sardare kheybar
  • پنجشنبه ۲۹ تیر ۹۶

شیخ الائمه ....


وصیت امام صادق (علیه السلام) در لحظات شهادت :


«انّ شفاعتنا لا تنال مستخفّابالصلاة»
«بدرستیکه شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد».
(سفینة البحار جلد /2 ص/19)

 

گویم ز امام صادق این طرفه حدیث  

تا شیعه او به لوح دل بنگارد

فرمود که برشفاعت ما نرسد    

هر کس که نماز را سبک بشمارد



مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • چهارشنبه ۲۸ تیر ۹۶

او را نمی شناختیم ...


شهید حسین خرازی

آن شب به سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند ولی ما او را نمی شناختیم .

هنگام خواب گفتیم: «پتو نداریم!»

او گفت: «ایرادی ندارد.»

یک برزنت زیر خود انداخت و خوابید .

صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد و گفت: «برادر خرازی شما جلو بایستید.»

و ما آنوقت تازه او را شناختیم.

منبع : کتاب خرازی               


مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • يكشنبه ۲۵ تیر ۹۶

وضو ...


شهید محمدرضا میدان دار

نوجوانی شهید محمدرضا میدان دار

آخر شب بود.          

نشسته بود لب حوض داشت وضو می گرفت .

مادر بهش گفت: پسرم، تو که همیشه نمازت رو اول وقت می خوندی، چی شد که ...؟! البته ناراحت نباش، حتما کار داشتی که تا حالا نمازت عقب افتاده.

محمدرضا لبخندی زد و بعد از اینکه مسح پاشو کشید، گفت: «الهی قربونت برم مادر! نمازم رو سر وقت، مسجد خوندم. دارم تجدید وضو می کنم تا با وضو بخوابم؛ شنیدم هر کس قبل از خواب وضو بگیره و با وضو بخوابه، ملائکه تا صبح براش عبادت می نویسن.» 

منبع : کتاب دوران طلایی به نقل از مجموعه همکلاسی آسمانی

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • جمعه ۲۳ تیر ۹۶

قرار شب های جمعه ...


شب جمعه نوشت ...


باز آینه و آب و سینی چای و نبات


 باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات


شهدای گمنام


شهدای گمنام1


شهدای گمنام2

شهید زین الدین:   


هر گاه شب جمعه شهدا را یاد کردید


آنها شما را نزد اباعبدالله (علیه السلام) یاد میکنند....




مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا




  • sardare kheybar
  • پنجشنبه ۲۲ تیر ۹۶

تبلیغ تصویر امام در حج توسط حاج همت





تبلیغ تصویر امام در حج توسط حاج همت

به گزارش تهران پرس در پاییز 1360، با مساعدت سردار شهید محمد بروجردی، شماری از فرماندهان نواحی سپاه منطقه هفت کشوری جهت اعزام به زیارت بیت‌الله الحرام، گزینش و به این سفر معنوی، فرستاده شدند. از جمله ایشان، محمدابراهیم همت، فرمانده سپاه ناحیه پاوه، احمد متوسلیان، فرمانده سپاه ناحیه مریوان، محمود شهبازی، فرمانده سپاه استان همدان را می‌توان نام برد. سفر حج تمتع سال 1360، برای همت و یاران همسفرش، سراسر با ماجرا و خاطره، همراه بود.
 
در مراجعت از این سفر، احمد متوسلیان با اشاره به یکی از حوادث جالب و شیرینی که حاصل تیزهوشی همت به شمار می‌رفت، به یکی از هم‌رزمانش گفته بود: «من خیال می‌کردم خودم آدم جسوری هستم، اما حاج همت پاک روی دست ما زده بود. روز تظاهرات حاجیان ایرانی در مکه، او یک سری از این تصاویر کوچک برچسب‌دار حضرت امام را توی جیب دشداشه خودش مخفی کرده بود. هر چند لحظه یک بار، کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می‌کرد و در حالی که برچسب را کف دست‌اش مخفی کرده بود، به طرف مأمورین پلیس سعودی می‌رفت، دست در گردن آنها انداخت و با آنها معانقه می‌کرد.
 
ناغافل می‌دیدی صدای خنده جمعیت بلند شده! نگو معانقه کردن برای حاج همت، بهانه‌ای بود تا بتواند خیلی راحت، تصویر حضرت امام را به پشت کلاه کاسکت سفید رنگ مأمورین پلیس سعودی بچسباند! پلیس‌های بینوا هم که از علت خنده شدید مردم بی‌خبر بودند، دایم به آنها چشم غره می‌رفتند.
 
آن روز، با این ترفند زیرکانه حاج همت، حدود 50 ـ 60 نفر از مأمورین قلدر سعودی، ناخواسته و ندانسته، به توفیق تبلیغ تصویری حضرت امام مفتخر شدند!».
 
همت، متوسلیان و شهبازی، هنگامی که به ایران بازگشتند، هیچ‌گونه سوغاتی‌ایی به همراه نیاورده بودند. حسین شریعتمداری، یکی از همراهان این کاروان می‌گوید: «زمانی که به ایران رسیدیم، هر کدام از ما، جز یک ساک دستی کوچک، چیز دیگری به همراه نداشتیم. در فرودگاه، وقتی مأمور کنترل اثاثیه، ساک‌ها را وارسی می‌کرد، گفت: بقیه اثاثیه؟ گفتیم: بقیه ندارد. پرسید: سپاهی هستید؟ گفتیم: بله».
 
همت به محض مراجعت از مکه، ابتدا به زادگاهش، شهرضا رفت. پدرش می‌گوید: «... حاجی نزدیک صبح به شهرضا رسید. اهل خانه همگی خوشحال شدند. حاجی از آنها خواست سر و صدا نکنند، مبادا مزاحم خواب همسایه‌ها بشوند. او فقط یک ساک دستی کوچک داشت. فردای آن روز، به اصرار مادرش و من، گوسفندی خریدیم و سر بریدیم. حاجی رفت و سفارش پنجاه عدد نان داد و ظهر تمام بچه‌های سپاه و دانش‌آموزانی را که قبلاً سر کلاس او بودند به ضیافت ولیمه دعوت کرد. نزدیک ظهر، خودش رفت و هر فقیری را که دید، به خانه آورد و به او ناهار داد. این شد ولیمه حاجی!».
تبلیغ تصویر امام در حج توسط حاج همت + عکس
منبع

مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا

  • sardare kheybar
  • چهارشنبه ۲۱ تیر ۹۶

روز عفاف و حجاب

به بهانه روز حجاب و عفاف











مشاهده فهرست مطالب مرتبط با شهدا


  • sardare kheybar
  • سه شنبه ۲۰ تیر ۹۶
تقدیم به سردار خیبر

"حاج محمد ابراهیم همت"

همتی بود در آن همت مردانه تو

عزتی بود در آن عزم شجاعانه تو

کرد ثابت به همه عشق حسینی تو را

ترک سر کردن تو ، رفتن جانانه تو